ناشران کتب مقدس
به خدا فرصت تجدید نظر
در چاپ های جدید را نمی دهند
و این کفر کهنه
!در لحظه مچاله می شود
.
.
.
دخترک را دوست دارم... تنها به خاطر این اعتماد بنفسی که دارد... در حرف زدن... از اطلاعات کاملا شستشو داده شده اش...حرف هایش همان تکرار حرف های تلویزیون های زرد آنور آبی است...و بهار لو برایش تجسم خدایی است ... که حضورش را ضرورتی برای آزادی می داند...همین است که دوستش دارم... همین باورش را... که شک نمی کند حتی یک لحظه... به باورهایش
.
.
.
این روزها...حرف سال ها پیش سودابه ...برایم معنی گرفته است... حرفی که هرچند تلخ است... اما واقعیتی عجیب است... هنر برای آدم های معمولی نیست... برای آنهایی نیست که باید دغدغه نانشان را داشته باشند...هنر ... تنها می تواند کار آن کسانی باشد ... که از خانواده هایی بی نیاز بیرون می آیند
.
.
.
باید برای نمایشگاه تازه ام... کار کنم... و درس هایم... یکباره فوران کرده اند... و تنها امیدوارم... مانند سال پیش زمانم را از دست ندهم... امیدوارم
.
.
.
پ.ن: مرسی از تحملتان... برای این یک هفته... دیوانگی ام