پنجاه و نهم

چشم با دیدن رودخونه
جاری نمی شه
بازی دست دل و زلف نسیم
افسون
آدمی حیرت سرگردون
.
.
.
عصبانی هستم اساسی... کلافه شده ام آنقدر که می خواهم بروم آن آقای اسکن را تکه تکه کنم... آنهمه که دنبال یک دفتر مهندسی برای اسکن با کیفیت...و متری گشتم... آخرش هم که آمده ام می بینم... کار سر و ته ندارد... یعنی ایشان...همان آقای اسکن سر و تهش را زده اند... یعنی پولم رفت قاطی اشغالها... کارم هم همراهش رفت... زحمت چهار روز راپرت بندی هم...زحمت آن همه دقت برای اندازه 2/64 هم به همچنین...لطفا یک دفتر مهندسی با کیفیت معرفی نمایید...قول می دهم اولین چاپ این پارچه را بدهم برایتان هرچه دوست داشتید بدوزند
.
.
.
استاد جان مطابق معمول... یعنی آن تجربه کلاس طراحی مانکن...و بعد هم شنیده ها و دیده هایمان... کلاس را پیچاندند... در ساعت پایانی شب پیغام فرستاده اند ...ما فردا نمی اییم...به گروهتان اطلاع بدهید... و این یعنی ما ایشان را یک نیمه جلسه ملاقات فرمودیم... خدا را شکر که درسمان تخصصی نیست... و گرنه چند سال دیگر باید می رفتیم...برای غازها طراحی پارچه می کردیم
.
.
.
:ستایش بانو دعوتمان کرده اند ترانه های مورد علاقه مان را بنویسیم
این شبکه های موزیک ایرانی را وقتی اهنگ هایی برای حرکات موزون می گذارند... 1
هرچیزی که داریوش خوانده است...این آخرینش هم چکاوک...2
نامجو را بشدت دوست می داریم...آنقدر که موجب حساسیت اعضای خانواده به ایشان شده ایم ...3
وقت هایی که با اسمان و زمین دعوا داریم... ترجیح می دهیم از خانواده یغمایی ها مخصوصا پسر چیزی در گوشمان بخواند...4
از کودکی لالایی آخر شبمان اهنگ عروسک جون باغچه بان... و آن مجموعه ترانه های کودکانه اش است... آنقدر که دخترکمان هم عادت کرده است با همین اهنگ به خواب برود...5
مجموعه ری را را ...آنقدر گوش کرده ایم که به سرنوشت نامجو دچار شده است... بقول پدر جان خدا نکند ما به آهنگی گیر بدهیم... توانایی این را داریم...که خواننده را از خواندنش پشیمان بگردانیم...6
هرچند این اخری در مجموعه ترانه ها نمی گنجد...اما خوب...ما حسین پناهی را ...و آلبوم سلام، خداحافظش را می پرستیم...7
پ.ن: در همین جا از گوشی جان که ما را در نوشتن این قسمت یاری نمودند صمیمانه تشکر نموده... و قول می دهیم همین فردا برایشان یک حافظه جدید خریداری نماییم
.
.
.
پ.ن: گاهی بد نیست کمی هم دست از من گفتن هایمان برداریم...و حرف های دیگران را هم بشنویم
پ.ن.2: برای خداوندمان... ممنونیم...از اینهمه مهربانیتان... و شرمنده اگر گاهی همه بد و بیراه قسمت بندگانتان را به شما حواله می دهیم
پ.ن.3: یادمان رفت دوستان را جهت ادامه بازی دعوت نماییم... به همین جهت...آیدان بانو و پریها جانمان را برای انکه دوباره بنویسند...صدرا خان بنی اسدی را چون دوست داریم بدانیم چه می شنود...یک عالمه حرف و همه دیگر دوستان را دعوت می نماییم... در ضمن می گویند دعوت کتبی اجابتش واجب است